هیچ صدایی در اطرافم نیست. کم کم ترس وجودم را گرفت تمام بدنم یخ شد لبانم از ترس دوخته شده چشمانم از اشک بی سو شده از ترس به خود می لرزم. نمی دونم کجام واقعآ کجام؟ هیچ صدایی نیست هیچ کسی به فریادم نمیرسد هرچه فریاد میزنم... خدا خدا خدا... کمک کمک کسی اینجا نیست؟ اما کسی صدایم را نمی شنود من در خوهب ابدی ام جسدم در تابوت خوابیده تابوتی که قرار است داخل قبری شود که خانه ی ابدی من است... من مرم؟ من دیگر نیستم من.. اگر بودم و بر می گشتم چه می کردی؟ نمی دانم؟ اگر آن روز که عشقم را نمی شکستم آن زمان که گفت دوستت دارم از سر غرور نمی گفتم من ندارم ای کاش .. ای کاش نمی مردم ای کاش باز میشد و راه نجاتی را برایم باز می کرد بر می گشتم به دنیا دنیا .. آدم های دورنگ درست است اما از تنهایی و سکوت گوش خراش قبر بهتر است خدایا تنها یک قرصت بده که در دیدار آخرم به او گویم دوستت دارم. گویم مرا ببخش به جرمه .. یعنی الآن او چه می کند از دوریم ناراحت است؟برایم گریه می کند؟آیا اصلآ به من قکر می کند یا هر چه می گفت دروغ بود؟ یه صدایی می گوید بیدار شو ببین که عشقت هنوز که ۲ روز از مرگت نگذشته است در کوچه ها به دنبال ساده دلی چون تو می گردد چه بهتر که مردی
نظرات شما عزیزان:
|
About
سلام از اینکه یه وب من اومدین ممنون این وب برای کسایی که دلشون از دنیا گرفته اوقات خوبی رو واستون آرزو دارم تو وبی که نوشته های من از دلم با کمک جوهر قلمم تراوش کرده
Home
|
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 29
بازدید کل : 54858
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 68
تعداد آنلاین : 1
?????? ???? ????